• 1393/08/03 - 12:00
  • تعداد بازدید : 35
  • زمان مطالعه : 11 دقیقه

محرم ماه پیروزی خون برشمشیر





محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر


 


محرم راز دل بلاجویان و حرم مصفای اهل دل است، محرم نقطه پرگار اهل ولایت ، محرم کتاب خون و شهادت، شور و شعور و کتاب عشق و شکوه شقایق شیدایی و کتاب غلبه نور بر ظلمت و جهل و نادانی است.


 محرم ماه حماسه و شجاعت و جوانمردی، ماه ظلم ستیزی و مبارزه با تبعیض و ذلت است. محرم ماه امر به معروف و نهی از منکر و جمیع منکرات است. سلام بر حسین سید و سالار شهیدان ، سید اولیاء و شقایق سرخ روئیده در نینوا و سلام بر حسین نور دیده بندگان خدا ، گلبوته سرخ باغستان سبز توحید، عطیه بزرگ سرمدی و راهنمای راه رشد و شرف و فضیلت و هدف. سلام بر حسین که دلیری و آزادگی از قامت بلندش روئید و عشق از نامش حرمت یافت.


 سلام بر حسین سالار همه ناشران عقیده و جهاد و سلام برحسین سرو بلند و آزادی و معرفت که از ذلت بیزار است و عاشق آزادی است. حسین (ع ) عاشورا را آفرید و عاشورا حسینیان زمانه را، حسین خود را در بلا افکند تا ولا و ولایت به معنا بنشیند «البلاء للولا» با خون حسین تفسیر شد و مسجدالاقصی و کعبه هدی با خون حسین بقا یافت.


 حسین(ع ) چون کتابی بی شیرازه، جسمش را به دم تیغ جباران سپرد تا شیرازه قرآن را مستحکم گرداند. حسین (ع) با خون خود عدالت، مظلومیت و عبودیت را عاشقانه تعبیر کرد. حسین (ع) همه را به تلاش و مبارزه برای دستیابی به حقیقت زندگی فرا خواند, چرا که پیام کربلا و عاشورا پیام حریت، عدالت، عزت و سرافرازی است و نباید این اهداف بزرگ در مکتب حسین فراموش شود. اگر این اهداف نادیده گرفته شود فلسفه عزاداری و به تبع آن راه حسین(ع) فراموش خواهد شد. حسین بر ما آموخت که چگونه، عقیده را پاس بداریم. او راه جاودانگی معنوی و مردی را از راه درست و اصولی ترسیم کرد. پس بر او سلام باد. اکنون آغاز سال 1428 هجری قمری را پیش رو داریم، سال قمری با هجرت پر برکت رسول اکرم معنا یافت و مبدأ تاریخ اسلام شد اگر پیامبر در مکه می ماند چیزی از اسلام باقی نمی ماند، ولی سال قمری که با هجرت پیامبر مکرم اسلام متبرک شده بود، در سال 61 پس از هجرت به خون عزیزان و خاندان رسول اکرم (ص) رنگ شد و از آن پس سال قمری برای مسلمان راستین جز با اندوهی جانکاه آغاز نگشته است؛ تا کی باشد که خونخواه این خون "ثارالله" بپا خیزد و جهانی را به عدل بیاراید.


 امام حسین (ع) در سوم شعبان سال چهارم هجری در مدینه به دنیا آمد. رسول خدا (ع) نام این فرزند زهرا سلام الله علیها را حسین نهاد وی مورد علاقه شدید پیامبر خدا(ص) بود و آن حضرت دربارة او فرمود: «حسین منی و انا من حسین....» و در آغوش پیامبر بزرگ شد. امام حسین " ع "هنگام رحلت رسول خدا، شش ساله بود در دوران پدرش علی بن ابی طالب (ع) نیز از موقعیت والایی برخوردار بود، علم، بخشش، بزرگواری، فصاحت، شجاعت، تواضع، دستگیری از بینوایان، عفو و حلم و .... از صفات برجسته این حجت الهی بود. در دوران خلافت پدرش در کنار آن حضرت بود و در سه جنگ «جمل»، «صفین» و «نهروان» شرکت داشت.


 پس از شهادت پدرش که امامت به حسن بن علی (ع) رسید همچون سربازی مطیع رهبر و مولای خویش و همراه برادر بود پس از انعقاد پیمان صلح " صلح امام حسن (ع) با معاویه حاکم شام " با برادرش و بقیه اهل بیت (ع) از کوفه به مدینه آمدند. با شهادت امام مجتبی (ع) در سال 49 یا 50 هجری (که به دست همسرش جعده، دختر اشعث بن قیس الکندی مسموم شد و پس از چهل روز به شهادت رسید ) بار امامت به دوش سیدالشهدا قرار گرفت.


در آن دوران 10 ساله که معاویه بر حکومت مسلط بود، امام حسین (ع) همواره یکی از معترضین سرسخت سیاستهای معاویه و دستگیریها و قتلهای او بود و نامه های متعددی در انتقاد از رویه معاویه در کشتن حجربن عدی و یارانش و عمروبن حمق خزاعی که از وفاداران به علی (ع) بودند و اعمال ناپسند دیگر او نوشت. در این حال حسین بن علی (ع) یکی از محورهای وحدت شیعه و از چهره های برجسته و شاخصی بود که مورد توجه قرار داشت و همواره سلطه اموی (حکومتی که از سال 41 هجری با معاویه اولین خلیفه اموی شروع می شود و تا سال 132 هجری ادامه می یابد) از نفوذ شخصیت او بیم داشت با مرگ معاویه در سال 60 هجری یزید به والی مدینه نوشت که از امام حسین (ع) به نفع او بیعت بگیرد اما سیدالشهداء که فساد یزید و بی لیاقتی او را می دانست، از بیعت امتناع کرد و برای نجات اسلام از بلیه سلطه یزید که به زوال و محو دین می انجامید، راه مبارزه را پیش گرفت از مدینه به مکه هجرت کرد و در پی نامه نگاری های کوفیان و شیعیان عراق با آن حضرت و دعوت برای آمدن به کوفه آن امام ابتدا مسلم بن عقیل را فرستاد و نامه هایی برای شیعیان کوفه و بصره نوشت و با دریافت پاسخ کوفیان در بیعتشان با مسلم بن عقیل در روز هشتم ذیحجه سال 60 هجری از مکه به سوی عراق حرکت کرد.


پیمان شکنی کوفیان و شهادت مسلم بن عقیل، اوضاع عراق را نامطلوب ساخت و سیدالشهدا که همراه خانواده، فرزندان و یاران به سوی کوفه می رفت، پیش از رسیدن به کوفه در سرزمین «کربلا» در محاصره سپاه کوفه قرار گرفت. تسلیم نیروهای یزید نشد و سرانجام در روز عاشورا در آن سرزمین، مظلومانه و تشنه کام، همراه اصحابش به شهادت رسید. از آن پس کربلا کانون الهام و عاشورا سرچشمه قیام و آزادگی شد و کشته شدن وی سبب زنده شدن اسلام و بیدار شدن وجدانهای خفته گردید.


 خون او تفسیراین اسرار کرد ملت خوابیده را بیدار کرد اصحاب شهادت طلب و با وفای سیدالشهداء‌(ع) نمونه بارز آگاهی، ایمان، شجاعت و فداکاری بودند . آنان که در رکاب سیدالشهداء به فیض شهادت رسیدند جمعی از بنی هاشم بودند , جمعی از مدینه با آن حضرت آمده بودند، ‌برخی در مکه در طول راه به وی پیوستند , برخی هم از کوفه توانستند به جمع آن حماسه سازان شهید بپیوندند. کسانی هم در راه نهضت حسینی، پیش از عاشورا شهید شدند،‌که آنان نیز جزء اصحاب او به شمار می آیند. (چون مسلم بن عقیل و قیس بن مسهر صیداوی و ...) ـ مدت قیام امام حسین (ع) از روز امتناع از بیعت با یزید تا روز عاشورا 175 روز طول کشید (12 روز در مدینه، 4 ماه 10 روز در مکه، 23 روز در بین راه مکه تا کربلا و 8 روز در کربلا از 2 تا 10 محرم) السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک


شیعیان در بزرگداشت شهدای کربلا، هر روز از دهه اول ماه محرم را مختص به یکی از بزرگان این نهضت جاویدان می دانند.


روز اول محرم : مسلم ابن عقیل علیه السلام


روز دوم محرم : ورود کاروان به کربلا ( ورودیه )


روز سوم محرم : حضرت رقیه علیها السلام


روز چهارم محرم : حضرت حر و اصحاب علیهم السلام - طفلان زینب علیهما السلام


روز پنجم محرم : اصحاب و عبدالله ابن الحسن علیهم السلام


روز ششم محرم : حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام


روز هفتم محرم : روضه عطش و علی اصغر علیه السلام


 روز هشتم محرم : حضرت علی اکبر علیه السلام


روز نهم محرم : روز تاسوعا - حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام


روز دهم محرم : روز عاشورا - حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام - حضرت زینب علیها السلام و شام غریبان


روز یازدهم محرم : حرکت کاروان از کربلا روز دوازدهم محرم : ورود کاروان به کوفه.


روز سوم محرم عمر بن سعد به سرپرستى چهار هزار سواره از کوفه حرکت کرد و در نینوا وارد شد بمجرد ورود به عروة بن قیس دستور داد حضور حسین ع رفته سؤال کند براى چه مقصودى به این سرزمین وارد شدى و هدف شما چیست؟ عروه از همان عده بود که دعوت نامه براى حسین (ع) نوشته بود بهمین مناسبت از انجام امریه پسر سعد خوددارى کرده و بالاخره عمربن سعد بهر یک از رؤسائى که به آن حضرت نامه نوشته بودند همین امریه را نمود. لیکن تیرش بخطا خورده و غرضش عملى نشد و تنها کسى که براى این کار پیش قدم شد کثیر بن عبد اللّه شعبى است که سوارى دلاور و از هیچ چیزى رو گردان نبود براى شرفیابى حضور اقدس پیشنهاد داده و گفت من بجانب حسین خواهم رفت و هر گاه دستور باشد مى‏توانم او را ناگهان بقتل برسانم.


عمر گفت نمى‏خواهم او را بقتل آورى بلکه مأموریت تو آنست که پیش وى رفته و بپرسى براى چه هدفى بدین صوب آمده.


کثیر طبق مأموریت به سمت خیام طاهرات (خیمه های کاروان امام حسین(ع)) حرکت کرد ابو ثمامه صائدى بمجردى که او را دید به حضرت ابا عبد اللّه عرضه داشت اینک بدترین و خونریزترین مردم روى زمین بجانب شما مى‏آید آنگاه به طرف او توجه کرده چون نزدیک خیام طاهرات رسید گفت هر گاه مى‏خواهى بحضور اقدس حسینى شرفیاب شوى شمشیرت را بمن بده گفت سوگند بخدا چنین کارى نخواهم کرد و مناسب هم نمیدانم و من فرستاده ای بیش نیستم اگر حاضر شدید سخن مرا بپذیرید مأموریتم را انجام میدهم و گر نه بازمى‏گردم ابو ثمامه گفت هر گاه حاضر نمى‏شوى شمشیرت را بمن بدهى اجازه بده تا وقتى مشغول ابراز مأموریت هستی من قائمه شمشیر ترا بدست بگیرم گفت هیچ گاه بدان دست پیدا نخواهى کرد(یعنی هرگز).


ابو ثمامه گفت اکنون مأموریتت را بمن بگو تا بحضور مبارک(امام حسین(ع ))عرضه بدارم و من ترا براى‏ آنکه آدم بدکار و خونریزى هستی اجازه نمیدهم با این حال بحضور مبارک (امام حسین(ع)) شرفیاب شوى، کثیر متغیر شده و بیکدیگر ناسزا گفتند و باز گشت و پیش‏آمد را باطلاع پسر سعد رسانید.پسر سعد قرة بن قیس حنظلى را بحضور خوانده و گفت واى بر تو بدون چون و چرا بحضور مبارک حسینى شرفیاب شده سبب آمدن او را باین سرزمین جویا شو.


قره بر حسب امر بجانب خیام طاهرات روان شد بمجردى که حسین (ع) او را دید از یاران خود پرسید آیا این مرد را مى‏شناسید؟


 


حبیب بن مظاهر بعرض رسانید آرى این مرد پسر خواهر ما و از مردم حنظله تمیم است و من کاملا با او آشنائى دارم و او را آدمى راستگو میدانم و خیال نمى‏کردم جزء یاران پسر زیاد باشد خلاصه قرة بن قیس وارد شد و سلام کرد و خواسته پسر سعد را بعرض مبارک رسانید.


حضرت فرمود سبب نزول من آن بوده که همشهریهاى شما دعوت نامه‏ها براى من نوشتند و مرا باین سرزمین دعوت کردند اینک هر گاه از آمدن من اکراه دارید باز میگردم.(شاید امام حسین(ع) با بیان این جمله قصد اثبات ظالم بودن ابن زیاد را برای اطرافیان او داشته چرا که در ادامه میخوانیم که ابن زیاد بعد از خواندن نامه عمربن سعد جمله ای میگوید که به وضوح بیانگر ظالم بودن ابن زیاد است)


حبیب در بازگشت قرة بن قیس با وى ملاقات کرد و گفت واى بر تو چگونه از یارى این مرد که خداى متعال ترا ببرکت وجود پدرانش هدایت کرده و لباس بزرگوارى بر اندام تو پوشانیده دست بر- میدارى و بجانب مردم ستمگر بازمى‏گردى؟ پاسخ داد من اینک مأمورم باید بروم نتیجه مأموریتم را معروض بدارم آنگاه در کار خود اندیشه خواهم کرد.


قره پیش پسر سعد آمده نتیجه را بازگفت پسر سعد اظهار داشت امید است خداى متعال مرا به نبرد با او دچار نفرماید آنگاه نامه ذیل را به پسر زیاد نوشت.


به نام خدا به مجردى که در برابر حسین فرود آمدم رسولى فرستادم تا از هدف او اطلاع حاصل کرده و بدانم براى چه بصوب عراق آمده در نتیجه معلوم شد مردم عراق او را باین صوب دعوت کرده و او طبق درخواست نامبردگان بسرزمین عراق وارد شده و اضافه کرده: هر گاه از آمدن من ناراحتید و رأیتان برگشته بمحل خود بازگشت خواهم کرد.


این نامه را براى پسر زیاد فرستاد. حسان عبسى مى‏گوید من در حضور پسر زیاد بودم نامه پسر سعد رسید وى پس از مطالعه نامه او گفت «الان که چنگالهاى کینه ما بر گردن او فرورفته آرزومند است که رهائى پیدا کند خیال نابجائى است و راه فرارى ندارد» آنگاه این نامه را به پسر سعد نوشت:


نامه تو به ما رسید و مضمون آن را ملاحظه کردیم اینک پس از رسید این نامه بحسین پیشنهاد کن او و یارانش با یزید بیعت کنند و اگر براى انجام این خواسته اقدام کردند و به بیعت یزید درآمدند ما پس از این در باره آنها اندیشه خواهیم کرد. 

  • گروه خبری :
  • کد خبر : 146181
کلمات کلیدی

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید

لینک کوتاه