• 1394/04/17 - 12:00
  • تعداد بازدید : 33
  • زمان مطالعه : 19 دقیقه

دل سر نکشد دمی ز پیمان علی جانم شود ای کاش به قربان علی خواهی که به ملک دل شوی حکم روا مانند قلم باش به فرمان علی “شهادت امام علی علیه السلام تسلیت باد”





شهادت امیرمومنان، حضرت علی علیه‌السلام، از دردناک‌ترین فجایعی است که در تاریخ بشر اتفاق افتاده است. او نه تنها برای شیعیان و مسلمانان، که برای تمام دل‌های حق‌طلب، عدالت‌خواه و جویای فضایل اخلاقی، اسطوره‌ای دوست‌داشتنی بوده و هست. برای همین است که همه جان‌های پاک، شیفته و سوگوار شهادت مظلومانه اوست و هنوز هم این پرسش در برابر قتل ناجوانمردانه او باقی است که چرا؟ 

بررسی و تحلیل فاجعه شهادت حضرت علی (علیه السّلام)، حداقل از دو زاویه قابل انجام است :

نخست آنکه بپرسیم او را چه کسی و چگونه کشت؟ مقدمات و آثار این حادثه چه بود؟

دیگر آنکه به دنبال یافتن «چرا»یی این اقدام ضدانسانی باشیم.

شیوه اول همان روش «تاریخ نقلی» است که در جای خود مفید و آموزنده است، اما نباید در آن متوقف ماند. باید به «تاریخ تحلیلی» هم‌رو آورد و فارغ از اینکه چه کسی مرتکب این فاجعه دهشت‌بار شده است، بررسی کرد که چرا چنین شد. پاسخ به این سؤال دوم است که از تکرار فاجعه جلوگیری می‌کند و مرگ علی (علیه السّلام) را مانند زندگی او برای ابدیت درس‌آموز و سزاوار اندیشیدن می‌کند. یکی از بزرگترین و اصیل‌ترین متفکرانی که در این باره اندیشیده است، استاد شهید مرتضی مطهری است و قصد ما در اینجا بازخوانی و مروری گذرا بر یافته‌های ایشان است. آن بزرگوار به مناسبت بحث «اسلام و نیازهای زمان» ضمن توجه به این تفاوت، آن را چنین مطرح کرده و پاسخ می‌دهد: «یک وقت می‌گوییم علی را که کشت و یک وقت می‌گوییم چه کشت؟ اگر بگوییم علی را که کشت؟ البته عبدالرحمن ابن‌ملجم، و اگر بگوییم علی را چه کشت، باید بگوییم جمود و خشک‌مغزی و خشکه مقدسی» (مجموعه شهید مطهری، ج21، ص 92).

این نکته‌ای است که به مناسبت‌های مختلف در کتاب‌های گوناگون شهید مطهری مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. ایشان جمود فکری را مهم‌ترین تهدید برای جامعه و تفکر اسلامی می‌داند و بارها نسبت به تکرار آن هشدار داده است. از نظر وی خوارج و قاتلان علی علیه‌السلام تنها مصداقی از این خطر بزرگ هستند؛ نه تنها مصداق آن و بالاتر اینکه نشانه‌های حیات و حضور روحیه خوارج همواره وجود داشته و دارد. استاد مطهری در کتاب «جاذبه و دافعه علی (علیه السّلام)» می‌نویسد: «بحث از خارجی‌گری و خوارج به عنوان یک بحث مذهبی، بحثی بدون مورد و فاقد اثر است، زیرا امروز چنین مذهبی در جهان وجود ندارد. اما در عین حال بحث درباره خوارج و ماهیت کارشان برای ما و اجتماع ما‌ آموزنده است. زیرا مذهب خوارج هر چند منقرض شده است اما روحاً نمرده است؛ روح خارجی‌گری در پیکر بسیاری از ما حلول کرده است.»!! (مجموعه آثار، ج16، ص 333).

معنای جمود و روح خارجی‌گری چیست؟ نشانه‌های آن کدام است؟ نمونه‌های آن چیست؟ به چه دلیل به این اندازه خطرناک است و همواره باید درباره آن اندیشید؟ و بالاخره راه مبارزه با آن کدام است؟ اینها پرسش‌هایی است که در ادامه پاسخ آنها را از لابه‌لای آثار شخصیتی جست‌وجو می‌کنیم که به تعبیر امام خمینی (ره) آثار او بدون استثنا خوب و آموزنده است.



روح خارجی‌گری، انفکاک تعقّل از تدیّن است


از نظر شهید مطهری «باید بگوییم جمود و خشک مغزی و خشکه مقدسی» بود که موجب آفرینش فاجعه‌ای به بزرگی ترور علی علیه السلام در محراب عبادت شد و این همان خطری است که همواره جوامع بشری را تهدید می‌کند. برای درک اهمیت این خطر بزرگ باید در نظر داشت که تعقّل و تدیّن دو بال برای پرواز فرد یا جامعه به سوی خوشبختی و کمال است.

بدیهی است که پرواز با هیچیک از این دو بال، به تنهایی، انجام شدنی نیست. همان‌گونه که حذف دین‌ورزی از زندگی بشر، به بهانه خردمندی خیانت به او و پرتاب انسان به قعر بدبختی‌هایی است که نمونه آن را امروزه در غرب شاهد هستیم، نادیده گرفتن خردورزی با شعار دین داری هم آثار نکبت‌باری درپی خواهد داشت. بالاتر اینکه در مقایسه آثار شوم این دو، بدون تردید تمسک به ظواهر دین منهای تفکر و اندیشه دارای عواقب وحشتناک‌تری است. در نصوص دینی هم اصالت با عقل و تعقل است و حتی میزان ارزش دینداری افراد با اندازة خردورزی آنان سنجیده می‌شود. آنان که به اسم دین بدیهیات و داده‌های عقلی را انکار می‌کنند، نه تنها خود به گوهر دین‌ دست نیافته‌اند، که با ارائه چهره‌ای زشت از بزرگ‌ترین نعمت الهی مانع گرایش دلهای پاک به آن می‌شوند و چه خیانتی بالاتر از این؟! اینان با توقف در ظواهر احکام از اهداف دین دور شده و بلکه علیه آنها اقدام می‌کنند و خوارج جلوه بارز چنین مردمانی بوده‌اند. «ابن‌ابی‌الحدید می‌گوید: اگر می‌خواهید بفهمید که جمود و جهالت چیست، به این نکته توجه کنید که اینها وقتی قرار گذاشتند این کار را بکنند، مخصوصاً شب نوزدهم رمضان را انتخاب کردند. گفتند: ما می‌خواهیم خدا را عبادت بکنیم و چون می‌خواهیم امر خیری را انجام بدهیم، پس بهتر این است که این کار را در یکی از شبهای عزیز قرار بدهیم که اجر بیشتری ببریم» (مجموعه آثار، ج21، ص93).

این چنین است که شهید مطهری جوهرة خارجی‌گری را جداسازی عقل از دین دانسته و هشدار می‌دهد که «انفکاک تعقل از تدین را که همان روح‌ خارجی‌گری است»، هنوز هم زنده و خطرناک می‌بیند. ایشان تصریح می‌کند «مذهب خارجی‌گری با اینکه دیری نپایید اما روحش در تمام قرون و اعصار اسلامی جلوه‌گر بوده است تا اکنون که عده‌ای از نویسند‌گان معاصر و روشنفکر دنیای اسلام نیز طرز تفکر آنان را به صورت مدرن و امروزی در آورده‌اند و با فلسفه حسی پیوند داده‌اند» (مجموعه آثار، ج16، ص 333).

عجیب اینکه از نگاه مطهری حتی مکتب اخباری‌گری در میان شیعیان هم متأثر از روح خارجی‌گری است (همان) و «این دو جریان خیلی شبیه یکدیگر هستند»! (مجموعه آثار، ج21، ص 111).

خالی کردن آموزه‌ها و گرایش‌های دینی از بن مایه‌های عقلی، گرفتن روح از بدن و میراندن آن است؛ همان‌ کاری که کلیسا کرد و همه ادیان، و از جمله اسلام، هنوز هم که هنوز است تاوان آن را می‌پردازند. برای همین است که در قرآن و سایر متون دینی این همه بر تعقّل و تدبّر پافشاری شده است. دانشمند فرزانه دوران ما استاد محمدرضا حکیمی، که خدایش به سلامت دارد، سال‌ها است با طرح نظریه «اهداف دین و احکام دین» هشدار داده و می‌دهد که باید از تحجرگرایی و جمود بر ظواهر احکام و غافل ماندن از اهداف تشریع آنها بر حذر بود. گرفتار آمدن در چنین دامی موجب آن می‌شود که با تحول زمان و نیازهای آن، احکام دینی نه تنها از فلسفه تشریع خود دور گردند، که به ضدّ خود تبدیل شده و بهانه‌ای به دست بدخواهان دهد تا اسلام را متهم به ناکار آمدی و عدم پاسخ‌گویی به نیاز بشر کنند؛ گناهی که بخشودنی نیست.

نشانه‌ها و پیامدهای مذهب خوارج


گفته شد آنچه از نظر استاد مطهری جوهرة مذهب خوارج و سبب به شهادت رساندن علی علیه‌السلام بود، انفکاک تعقّل از تدیّن و روحیه جمود و خشکه مقدسی است. قاتلان علی (علیه السّلام) نه تنها انسان‌های بی‌دین نبودند، که از شدت توجه به ظواهر دینی حتی مرتکب گناه کبیره را کافر می‌دانستند و این همان چیزی است که «در مجموع روحیه آنها را خطرناک، بلکه وحشتناک کرد».

مطهری در کتاب جاذبه و دافعه علی (علیه السّلام) با اشاره به این نکته و تاکید بر اینکه خطر نفی خردگرایی به نام دین‌ورزی همچنان باقی است و بارها در تاریخ اسلام تکرار شده است، «ممیزات خوارج» و نشانه‌های پیدایش روح خارجی‌گری را چنین بر می‌شمارد (مجموعه آثار، ج16، صص 316-327) :

1. خوارج روحیه‌ای مبارز‌ و فداکار داشتند و در راه عقیده و ایده خویش سرسختانه می‌کوشیدند.

2. مردمی عبادت پیشه و متنسّک بودند. شبها را به عبادت می‌گذراندند و بی‌میل به دنیاوزخارف آن بودند.

3. مردمی جاهل و نادان بودند . در اثر جهالت و نادانی حقایق را نمی‌فهمیدند و بدتفسیر می‌کردند.

4. مردمی تنگ نظر و کوته دید بودند. اسلام و مسلمانی را در چهار دیواری اندیشه‌های محدود خود محصور کرده و مدعی بودند که همه بد می‌فهمند و یا اصلاً نمی‌فهمند و همه جهنمی هستند. 

اجتماع این خصوصیات پیامدهای مهمی نیز برای جامعه دارد که دو پیامد اصلی و مهم آن را خود علی (علیه السّلام) خطاب به خوارج فرموده‌اند : « همانا شما بدترین مردم هستید. شما تیرهایی هستید در دست شیطان که از وجود پلید شما برای زدن نشانه خود استفاده می‌کند و به وسیله شما مردم را در حیرت و تردید و گمراهی می‌افکند»(نهج‌البلاغه، خطبه 125). 

این دو پیامد مهم چیست؟ 


نخست آنکه به دلیل کنار نهادن تفکر و تحمل، خوارج به وسیله‌ای در دست صاحبان قدرت تبدیل می‌شوند. به عبارت دیگر «خطر جهالت این‌گونه افراد و جمعیت‌ها بیشتر از این ناحیه است که ابزار و آلت دست زیرک‌ها قرار می‌گیرند و سدّ راه مصالح عالیه اسلامی واقع می‌شوند. همیشه منافقان بی‌دین، مقدسان احمق را علیه مصالح اسلامی بر می‌انگیزانند؛ اینها شمشیری می‌گردند در دست آنها و تیری در کمان آنها» (مجموعه آثار، ج16، ص 323). 

حماقت جاهلان متنسّک باعث شد تا از طریق آنان پیروزی حتمی یاران علی (علیه السّلام) در جنگ صفین جای خود را به پذیرش آتس بس و حکمیت اجباری دهد، حکمیت نیز منجر به عزل علی گردد و سپس علی را به گناه ناکردة پذیرش حکمیت متهم و بعد هم ترور نمایند.

دومین پیامد خطرناکی که در نهج‌البلاغه بر آن تاکید شده است، پیدایش فتنه و گمراهی در میان عوام است. خوارج به دلیل تمسک به شعارهای دینی و عمل به ظواهر احکام، دیگران را فریب می‌دهند و به همین دلیل مبارزه با آنان سخت‌ترین جهاد است. علی علیه‌السلام از روحیه خارجی‌گری به «هاری» که یک بیماری مسری و خطرناک است یاد می‌کند و می‌فرماید به دلیل ظاهر فریبنده خوارج کسی جز من جرأت در آوردن چشم این فتنه را نداشت(نهج‌البلاغه، خطبه 92).

به همین دلیل است که شهید مطهری در میان همه مشکلات، خوارج را «مشکل اساسی» آن حضرت می‌نامد(مجموعه آثار، ج16، ص 598). و «این است که علی به عنوان یک افتخار بزرگ برای خود می‌گوید: این من بودم و تنها من بودم که خطر بزرگی که از ناحیه این خشکه مقدسان به اسلام متوجه می‌شد، درک کردم. پیشانی‌های پینه بسته اینها و جامه‌های زاهد مآبانه‌شان و زبان‌های دائم الذکرشان و حتی اعتقاد محکم و پابرجا‌یشان نتوانست مانع بصیرت من گردد. من بودم که فهمیدم اگراینها پابگیرند، همه را به درد خود مبتلا خواهند کرد و جهان اسلام را به جمود و ظاهر گرایی و تقشّر و تحجری خواهند کشانید که کمر اسلام خم شود. مگر نه این است که پیغمبر فرمود دو دسته پشت مرا شکستند: عالم لاابالی و جاهل مقدس مآب.» (همان، ج16، ص 320).

سلام بر علی، آن روز که در کعبه زاده شد، آن روز که مظلومانه و غریب در مسجد به شهادت رسید و آن روز که سرافرازانه محشور خواهد شد.

منبع: خبرگزاری مهر





«انسان کامل»،عنوانی است که از دیرباز مورد توجه بوده و نه تنها اندیشمندان و فلاسفه در این وادی وارد شده و کتابهایی نوشته اند بلکه برای عموم مردم هم جاذبه زیادی داشته است و با اینکه صنعت و علوم هر روزه کشف و اختراع تازه ای می آفرینند و لوازم و ابزار جدیدی در اختیار می گذارند ولی همچنان انسانها هر جا که با خود خلوت کنند و از اسارت وسایل و ابزار برهند و مجال اندیشه و بازگشت به خویشتن خویش را دریابند، در جاذبه این آرمان قرار گرفته و دوست می دارند که اگر بدان جایگاه رفیع نرسیده لااقل سیمای او را به تماشا بنشینند و از حال و هوای او برخوردار گردند.

راستی انسان کامل کیست و چه صفات و خصوصیاتی را داراست؟

کمال انسان در چیست؟

 


بجز مکتب «ماتریالیسم»که اصولاً از انسان تعریف دیگری دارد، عموم مکاتب بشری مانند«بودا»،«یوگا»،«بهاکتی»از هند باستان و «لائوتسه»،«کنفوسیوس»از چین باستان و «افلاطون»و«ارسطو»از یونان باستان و «اپیکور»،«رواقیون»از یونان و روم، تا «اومانیسم»و«اگزیستانسیالیسم»(1)اعتراف دارند که کمال انسان در ورای «خور و خواب و خشم و شهوت»است، و از همه بالاتر در منظر ادیان الهی بویژه اسلام، کمال آدمی از این زاویه نگریسته می شود، و امیرالمؤمنین علی علیه السلام در بیش از یکصد و چهل مورد در این رابطه سخن ایراد فرموده است.(2)

در این مقاله مشخصات انسان کامل در سه عنوان ذیل خلاصه می شود:

1ـ تقوی «انّ اکرمکم عند الله اتقیکم»

حاکمیت هدایت و فرمان الهی در وجود آدمی که گفتار و کردار نیکو، خدمتگزاری و خیررسانی، راستی و درستی، بلند نظری و آینده نگری را در پی دارد.(3)

2ـ علم «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون»

آگاهی و دانش از علوم و معارف سعادت بخش و راهگشا.

3ـ جهاد«فضّل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیما»

دفاع از پاکی و عزت و شرافت و ایستادگی در برابر باطل، ظلم و فساد

محصول این سه رکن، ایجاد جامعه برتر انسانی و عدالت اجتماعی است و جامعه انسانی بدون تقوی، علم و جهاد هرگز تحقق نخواهد یافت.

البته کمال انسانی دارای مراتب و درجات مختلف است و افرادی بالنسبه از آن برخوردار بوده اند ولی آنچه مهم و مورد نظر است انسانهایی هستند که به اوج این کمال دست یافته و در قله آن قرار گرفته اند و در نتیجه الگو و مربّی انسانها در راه رسیدن به کمال می باشند.

امیرالمؤمنین علیه السلام نمونه عالی انسان کامل است که در آن سه ویژگی(تقوی ، علم و جهاد)سرامد روزگار بود، و در طول عمر پربرکت خود به ویژه دوران زمامداری آن را به اوج خود رساند. بطوری که محصول آن یعنی عدالت اجتماعی در تاریخ ضرب المثل شد.

دانش علی علیه السلام 

 


اما از نظر علم:پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله درباره علم امیرالمؤمنین علیه السلام مطالب مهمی ایراد فرمودند، مانند:

«انا مدینة العلم و علیّ بابها»(4)

که من شهر علمم علی ام در است.

«أعلم أمّتی بالسّنة و القضاء بعدی علیّ بن ابی طالب»(5)(داناترین امت من به سنت و قضاوت پس از من، علی بن ابی طالب است).

«ان رسول الله صلی الله علیه و اله علّمنی الف باب من العلم یفتح کل باب الف باب 6و لم یعلّم ذلک احداً غیری ».

«رسول خدا صلی الله علیه و اله هزار در از دانش را به من آموخت که هر دری هزار در را می گشاید و به هیچ کس جز من آن را نیاموخت.

«قال ابن عباس:و ما علمی و علم اصحاب محمد صلی الله علیه و اله فی علم علی رضی اله عنه الّا کقطرة فی سبعة البحر».(7)

(دانش من و دانش یاران پیامبر در مقابل دانش علی علیه السلام مانند قطره در برابر هفت دریاست).

تقوای امیرالمؤمنین علیه السلام و اما از نظر تقوی:که حضرتش مولای متقیان است و نمونه کامل اوصاف اهل تقوی در خطبه همان آمده که مصداق اتم آن به شهادت تاریخ، زندگی و روش خود آن حضرت است.

از عمر بن عبدالعزیز نقل است که می گفت پس از رسول خدا صلی الله علیه و اله زاهد تر از علی علیه السلام در بین اصحاب نیافتم.(8)

در اشعاری که حافظ ابوالمؤید محمد البکری مکی حنفی (568 م )درباره فضایل امیرالمؤمنین سروده به زهد و تقوای امام بارها اشاره کرده است که ترجمه بعضی از آنها آورده می شود.

ـ در حقیقت علی علیه السلام است که بر بلندای کمالات انسانیت اوج گرفته است.

ـ او برای رضای خدا با هواهای نفسانی خود مبارزه کرد.

ـ لباس درشت و موئین و کهنه به تن می کرد در حالی که کلید خزائن اسلام در دستش بود و درون بیت المال مالامال از اموال و درهم و دینار بود.

ـ امام علی علیه السلام رهبر آزادگان، مجموعه صفاتی که در دیگر یاران پیامبر صلی الله علیه و اله نبود، علی علیه السلام همه آنها را در خود سرشته بود .

ـ آنچه را که علی علیه السلام در وجودش گرد آورده بود که همه آنها ستوده و گزیده و فضیلت بود در تمام مردم وجود نداشت.(9)

هارون بن عنتره از پدرش نقل می کند که در «خورنق»(10)برامام وارد شدم که لباس کهنه ای در برداشت و از سرما می لرزید، عرض کردم ای امیرمؤمنان خداوند در این مال برای تو و خانواده ات هم مانند دیگر مسلمانان سهمی قرار داده ولی شما اینگونه با خودت به سختی رفتار می کنی.

امام در پاسخ فرمود:من از اموال شما (بیت المال)هیچ چیز برداشت نکردم و این دو جامه کهنه هم همان است که از منزلم در مدینه با آن بیرون آمدم و دیگر جز آن ندارم.(11)

حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود:

« و لقد ولیّ خمس سنین و ما وضع آجرة علی آجرة و لا لنبة علی لنبة و لا أقطع قطیعاً و لا أورث بیضاً و لا حمراء»(12)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام پنج سال حکومت کرد ولی نه آجری روی آجر و نه خشتی روی خشتی گذاشت و نه زمینی و ملکی را برای خود برداشت و نه طلا و نقره ای به ارث گذاشت.

آن حضرت به عثمان بن حنیف فرماندار بصره نوشت:

«الا و انّ امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه ألا و انکم لا تقدرون علی ذلک و لکن اعینونی بورع و اجتهاد فو الله ما کنزت من دنیا کم تبراً و لا ادّخرت من غنائمها و فرا و لا اعددت لبالی ثوبی طمراً».(13)

آگاه باش که هر رهروی را راهبری است که بدو اقتدا کند..هان! که پیشوای شما از دنیا به دو جامه کهنه بسنده کرده است، و از غذاها به دو قرص نان، بدانید که شما هرگز توان آن را ندارید ولی با پارسایی و تلاش و عفت و راستی و درستی، مرا یاری کنید. به خدا سوگند، از دنیایتان سیم و زری نیندوختم و از ثروتهای آن مالی ذ خیره نکردم، ولی برای کهنه جامه ام شور و اشوری فراهم نساختم.

جهاد امیرالمؤمنین 

 


جهاد از بزرگترین ارزشهای الهی و انسانی است زیرا مجاهد، عزیزترین سرمایه یعنی جان خود را در راه خدا و برای تجات انسانها به خطر می اندازد و این نشانه بالاترین ایثار و فداکاری اوست و تا جهاد نباشد غارتگران سرجای خود نخواهند نشست و با ظلم و تجاوز روزگار مردم را سیاه می کنند، و تنها با مبارزه با ستمکاران و دفاع از کیان انسان و ارزشها است که زندگی مفهوم و ثبات می یابد.

بنابراین برترین فضایل و ارزشها جهاد است و آنکه در این صفت برجسته وسرآمد باشد در انسانیت و کمال سرآمد است.

امام امیرالمؤمنین علیه السلام در این فضیلت هم گوی سبقت را از دیگران ربوده است، ابن ابی الحدید میگوید:

و اماجهاد در راه خدا پس نزد دوست ودشمن روشن است که امام علیه السلام سید مجاهدان است و اصولاً جهاد نزد کسی جز علی علیه السلام نیست و دانستی که بزرگترین نبردها در زمان رسول خدا صلی الله علیه و اله با مشرکان، جنگ بدر بزرگ بود که در آن هفتاد نفر از کافران کشته شدند که نصف آنان به دست علی علیه السلام کشته شدند.

امام، در زمان پیامبراکرم صلی الله علیه و اله در همه غزوات شرکت داشت جز غزوه تبوک که جانشین آنحضرت در مدینه بود که حدیث معروف «منزلت»

یا علی انت منّی بمنزلة هارون من موسی الّا انه لا نبیّ بعدی(14)

مربوط به آن است.

و این نشانه آن است که علی علیه السلام در جهاد از همه برتر است.

آن حضرت در نامه به عثمان بن حنیف نوشت:

«و الله لو تظاهرت العرب علی قتلی لما ولیّت عنها و لو امکنت الفرصة من رقابها لسارعت الیها».(15)

به خدا سوگند اگر همه قبایل عرب همدست و همداستان شوند و به مصاف من در آیند از آنان روی برنگردانم و در هر فرصتی برآنان بتازم.

در جنگ خندق که یکی از میدان های بزرگ نبرد با کفار بود، امام علیه السلام با کشتن «عمروبن عبدود»که با هزار سوار برابری می کرد، شجاعت و پیشگامی خود را در جهاد به نمایش گذارد.

و در همین نبرد بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمودند:

«لضربه علی علیه السلام یوم الخندق افضل من اعمال الثقلین»

بی شک ضربت علی علیه السلام در روز جنگ خندق از اعمال خیر و عبادات جن و انس برتر است.

و«برزالاسلام کله الی الکفر کلّه».

و همه اسلام در برابر تمامی کفر به مبارزه برخاسته است.(16)

پی نوشت ها :

 


1ـ به سلسله درسهای انسان کامل از دیدگاه مکاتب از انتشارات بنیاد نهج البلاغه مراجعه شود.

2ـ انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص40،حسن زاده آملی، حسن، بنیاد نهج البلاغه.

3ـ خطبه همام184نهج البلاغه

4ـ الخصال:574/2.

5ـ الاستیعاب(هامش الاصابة)40/3.

6ـ الخصال:572/2

7ـ الفتوحات الاسلامیة:337/2-الغدیر:44/2-45.

8ـ مناقب خوارزمی فصل دهم.

9ـ مناقب خوارزمی، فصل27.

10ـ نام محلی است در کوفه.

11ـ بحارالانوار:334/40.

12ـ بحار الانوار:332/40.

13ـ نهج البلاغه:نامه 45.

14ـ بحار:256/37.

15ـ نهج البلاغه،نامه 25.

16ـ خصال شیخ صدوق:579/2.

 


منبع: سالنامه النهج شماره 10 - 9




 


حضرت علی,حضرت علی ع,شهادت حضرت علی


 


 


تصاویر خانه و محل شهادت حضرت علی(ع)


 


حضرت علی,حضرت علی ع,شهادت حضرت علی


 


حضرت علی,حضرت علی ع,شهادت حضرت علی


 


 


شهادت حضرت علی (ع)


  • گروه خبری :
  • کد خبر : 144775
کلمات کلیدی

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید

لینک کوتاه