• 1393/08/26 - 12:00
  • تعداد بازدید : 34
  • زمان مطالعه : 13 دقیقه

آثار اجتماعی دروغ چیست؟




دروغ نشانه ضعف آدمی است و تنها شخصیت های کوچک، زبون و ترسو دروغ می گویند.

انسان های شجاع، بزرگ و خودساخته هرگز زبان به دروغ نمی گشایند. نفوذ شخصیت و تاثیر کلام هر انسانی بسته به صداقت او است، اگر مردم به این باور برسند که کسی دروغ می گوید، دیگر نفوذ و تاثیری برای او نخواهد بود و قدرتش تبدیل به ضعف خواهد شد. دروغگو قابل اطمینان نیست و مردم به او اعتماد نمی کنند از این رو نزد مردم ارزش ندارد .

ارزش انسانی در جامعه بشری به اطمینان و اعتماد مردم به اوست آنگاه که شخصی وجهه و آبروی خاصی دارد ارزشمند است و از بین رفتن اعتبار و آبرو نابود کننده ارزش اجتماعی اوست و دروغگویی رفتار ناشایستی به شمار می رود که اعتبار انسان را از بین می برد .

امیر مومنان علی (ع) می فرماید :«الکذاب و المیت سواء فان فضیله الحی علی المیت الثقه به فاذا لم یوثق بکلامه بطلت حیاته . دروغگو و مرده یکسان هستند زیرا همانا برتری زنده بر مرده در اطمینان {مردم} به اوست پس وقتی مردم به سخن دروغگو اعتماد نکنند زنده بودنش باطل است»

امام علی (ع) می فرماید :« شایسته است که مسلمان از دوستی و برادری با دروغگو بپرهیزد زیرا او آنقدر دروغ می گوید که اگر سخن راستی هم بر زبان آرود دیگر باور نخواهد شد.»

این ناباوری تا آنجا گسترش خواهد یافت که مردم شخص دروغگو را طرف مشورت خویش نیز قرار نخواهند داد چنانکه امام علی (ع) می فرماید :« دروغگو در مقام مشورت هیچ مقامی ندارد .» دروغ بر روابط انسان با خدا، خود و دیگران اثر مى گذارد. دروغ از سویى با خروج موقت یا دایمى از دایره ایمان صورت مى ‏گیرد و از سویى قلب انسان را تیره، و راه ایمان را بر او مى‏ بندد. بنابراین رابطه انسان با خداوند در اثر دروغ تضعیف و تخریب مى ‏شود. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: لا یجد العبد طعم الایمان حتى یترک الکذب، هزله و جده؛ (اصول کافی، ج 2، ص 338 ؛ جامع السعادات) بنده طعم ایمان را نمى ‏چشد تا آن که دروغ را خواه به شوخى یا جدى ترک کند. و نیز فرموده‏ اند: جانبوا الکذب فانه مجانب للایمان. الصادق على شرف منجاة و کرامة و الکاذب على شفا مهواة و مهانه؛ (نهج البلاغه) از دروغ دورى گزینید که از ایمان به دور است. راستگو بر کنگره‏ هاى رستگارى و بزرگوارى است و دروغگو بر پرتگاه مغاک و خوارى. از امام باقر(ع) نیز روایت شده است که دروغ ویرانگر ایمان است: ان الکذب هو خراب الایمان. (اصول کافی، کتاب الایمان والکفر، باب الکذب) .

بنابر مطالب گذشته، ایمان و دروغ رابطه‏ اى متقابل دارند. از یک سو ایمان مانع دروغ است و از سوى دیگر دروغ ویرانگر ایمان است. تأثیر دروغ در ایمان، گاه به واسطه این است که دروغ مبدأ گناهان دیگر است. از امام حسن عسکرى (ع) روایت شده است: جعلت الخبائث فى بیت و جعل مفتاحها الکذب؛ (جامع السعادات) همه بدى ‏ها در خانه‏ اى نهاده شد و کلید آن دروغ قرار داده شد.

کسى که دروغ مى‏ گوید آسان‏ترین راه را براى رسیدن به اهداف خود انتخاب مى‏ کند. آسانى ارتکاب این گناه راه را بر تکرار آن مى‏ گشاید و با تکرار مخالفت با خدا، زشتى آن از نظر رفته و دروغگو از دروغ کوچک به دروغ بزرگ مبتلا مى‏ شود. از امام سجاد(ع) روایت کرده‏ اند: اتقوا الکذب الصغیر منه و الکبیر فى کل جد و هزل فان الرجل اذا کذب فى الصغیر اجترى على الکبیر؛ (جامع السعادات) از کوچک و بزرگ دروغ خواه شوخى باشد یا جدى بپرهیزید؛ زیرا کسى که دروغ کوچک مى ‏گوید بر دروغ بزرگ جرأت مى‏ کند. دروغ کوچک به دروغ بزرگ مبدل مى‏ شود و رفته رفته باب گناهان دیگر گشوده مى‏ شود. آسانى دروغ، زشتى گناه را مى‏ برد و بنده در برابر خداوند جرأت سرپیچى مى‏ یابد و جهنم را براى خود مى‏ خرد.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: ایاکم و الکذب، فان الکذب یهدى الى الفجور، و الفجور یهدى الى النار؛ (جامع السعادات) از دروغ بپرهیزید، زیرا دروغ به گناهکارى مى‏ انجامد و گناهکارى به آتش.

دروغ علاوه بر تأثیرى که بر روابط انسان با خدا دارد، رابطه انسان با خود را نیز تخریب مى‏ کند. انسان براى گفتن هر دروغى به دیگران قبلا به خود دروغ مى‏ گوید. او تا زمانى که گناه و زشتى ان را مى‏ شناسد مى‏ داند که گناه، او را از رسیدن به کمال باز مى‏ دارد. پس براى ارتکاب هر گناه دو راه وجود دارد: یا گمان کند کمال او چیزى است جز آن چه خداوند گفته است و یا آن که گناه و سرپیچى از فرمان خدا را مانع رسیدن به کمال نداند. هر انسان مؤمنى مى‏ داند که این گمان‏ها باطل‏ند، پس اگر گرایش‏هاى غریزى وى را دعوت به گناه مى ‏کند، فقط زمانى مى ‏تواند به آن گرایش‏ها پاسخ مثبت دهد که دانایى خود را کنار بگذارد و به خود دروغ بگوید. مؤمن گناهکارى که به گناه بودن عمل خود آگاه است، پیش از گناه به خود دروغ مى‏ گوید. دروغ گفتن به دیگران نیز همچون دیگر گناهان، با دروغ گفتن به خود همراه است و همچون دیگر گناهان رابطه انسان با خود را تخریب مى‏ کند. دروغ رابطه انسان با دیگران را نیز تخریب مى‏ کند و اعتماد دیگران را از فرد سلب مى‏ کند. نبودن اعتماد باعث مى‏ شود همه روابطى که نیازمند اعتماد است از دروغگو گرفته شود. مردم با دروغگو معامله نمى‏ کنند، به او امانت نمى ‏سپارند و از او امانت نمى‏ گیرند، به وعده‏ هاى او بى‏ اعتماد مى‏ شوند و با او وصلت و رفاقت نمى‏ کنند. شاید یکى از اسباب کم شدن روزى دروغگو، همین باشد؛ یعنى از دست رفتن روابط مناسب با دیگران، واسطه تنگى روزى دروغگو باشد.

پیامبر اکرم(ص) صلى الله علیه و آله و صلم فرمودند: «الکذب ینقص الرزق»(جامع السعادات)

امام صادق(ع) از عیسی بن مریم(ع) نقل فرمود: کسی که بسیار دروغ گوید، ارزشش نزد خدا و خلق او از بین می رود.

بی آبرویی: دیگر از زیان های اجتماعی دروغ، بی آبرویی است. دروغ های چندی که از دروغ گو، کشف شد، رسوایی، بی آبرویی نصیبش می شود. رسوایی دروغ گو، کشف دروغ اوست. و بی آبرویی دروغ گو، بی حیثیت و بی ارج شدن اوست. عقلا و خردمندان، همیشه به دنبال حیثیت و آبرو می روند. ثروتمند، ثروت خود را برای خریدن حیثیت و آبرو صرف می کند. قدرتمند، قدرت خود را برای رسیدن به این موقعیت به کار می اندازد. دانشمند، از دانش خود، برای جلب افکار عمومی، بهره برداری می کند. محبوب ترین چیزها نزد عقلا، حیثیت و آبرومندی می باشد و آخرین هدف آن ها همین خواهد بود، چون دار و ندار خود را فدای آن می کنند، ولی دروغ گو، با دست خود این موقعیت را از بین می برد. رسول خدا(ص) فرمود: «أقل الناس مروه من کان کاذباً؛(مستدرک الوسائل، ج9، ح10295) کم آبرو ترین مردم، کسی است که دروغ می گوید:»


دروغ گو، از هر طبقه ای باشد، از همه افراد راست گوی آن طبقه آبرویش کم تر و بی حیثیت تر خواهد بود. اگر دروغ گویی، به واسطه شتر مآبی مردم ایران یا به واسطه احتیاجی که به او دارند، به زودی نتواند بی آبرویی خویش را در یابد، به یقین دیری نخواهد پایید که کوس بی آبرویی خود را می شنود که بر سر کوی و برزن ها می زنند.

بی ارزشی سخن :از زیان های اجتماعی دروغ بی ارزش شدن سخنان دروغ گو نزد مردم است. اگر بنا شد برای هر موجودی میزانی برای قیمت آن باشد، یکی از میزان هایی که برای قیمت انسان می توان در نظر گرفت، ارزشی است که مردم برای سخنش قائل هستند. هر چه مقدار ارزش سخن بیش تر باشد، قیمت گوینده آن بیش تر خواهد بود و هر چه مقدار ارزش سخن کم تر باشد، گوینده بی بهاتر خواهد بود. سخن، سرمایه انسان است و موجب امتیاز او از جانوران است. مقصود از سخن، اصواتی نیست که به شکل کلمات بیرونی می آید و گرنه بعضی از حیوانات هم می توانند تقلید کنند، بلکه مقصود، بیان معانی و مطالب عالیه و ارزشی است که سخن به واسطه آن ها پیدا می کند. دروغ گو، اگر بالاترین ارزش ها را برای سخنش به دست آورده باشد، همین که به دروغ گویی پرداخت و مردم بدان صفتش شناختند، ارزش سخنش نابود می شود و با جانوران در یک ردیف قرار خواهد گرفت.

اما جعفر صادق(ع) از حضرت عیسی(ع) نقل می کند که عیسی فرمود: «من کثر کذبه ذهب بهاؤه؛ (الکافی، ج2، ص341، باب الکذب، ح13.

از امیرالمؤمنین(ع)، این گونه نقل شده است: «من کثر کذبه قل بهاؤه» (غرر الحکم، ج5، ص221) و «کثره کذبه المرء تذهب بهاؤه»(غررالحکم، ج4، ص591) کسی که دروغش بسیار شود، نورش می رود» شاید مقصود از نور، همان ارزشی است که سخنش نزد مردم دارد. آیا شاگردان برای سخنان استاد دروغ گو، ارزشی قائل هستند؟ آیا بازار برای وعده های بازرگان دروغ گو، ارزشی قائل است؟

زبانی که با راستی یار نیست به گیتی کس او را خریدار نیست

چو خواهی که بخت از تو گیرد فروغ زبان را مگردان به گرد دروغ


بدبینی مردم: دیگر از زیان های اجتماعی دروغ، آن است که دروغ گو، مورد سوء ظن و بدبینی مردم قرار می گیرد، بلکه گاه کارش از این هم بالاتر می رود و بر اثر دروغ، مورد تنفر قرار خواهد گرفت. هر کس به حسب طبع، خوش دارد که مردم او را شایسته برای نهفتن اسرار خویش بدانند. دروغ گو که دروغ می گوید، پس از کشف دروغ، ممکن است که به خاطر کسی بخلد که او را شایسته برای راست شنیدن ندانسته و این سخن حق را از او پنهان کرده و در نتیجه به دروغ گو، بد بین می شود و از او تنفری در دل احساس خواهد کرد. همان طوری که با صفا با مردم رفتار کردن، جلب محبت می کند، با مردم بی صفایی کردن نیز جلب سوء ظن و بدبینی و تنفر می کند. دروغ گو، بهترین مصداق برای بی صفایی است. مردم، صفا داشتن و راز نهان نکردن را نشانه صمیمیت می دانند و به چنین کسی علاقمند می شوند، ولی بی صفایی و سر نهان کردن را نشانه بی صمیمیتی می دانند. مردم، با صفا را یگانه و یک رنگ می دانند و بی صفا را متقلب و دو رنگ. فرد کامل بی صفایی و دو رنگی، دروغ گوست. دروغ گو، بر خلافت فطرت مردم قدم بر می دارد، در نتیجه منفور می شود، زیرا مردم به حسب طبع، حس کنجکاوری دارند. کسی که این حس آن ها را سیر کند و غریزه آن ها را به مطلوب برساند، دوستش می دارند، بلکه فدایی اش می شوند، لیکن آن که این حس را در گرسنگی نگاه دارد و این غریزه را از رسیدن به مطلوب مانع شود، دشمن می دارند؛ دروغ گو، نزد مردم چنین فردی خواهد بود، چون هیچ گاه حقیقت را نشان نمی دهد، بلکه حقیقت را دگرگونه می گوید. بدبخت تر از او کسی است که دروغ زبانی را با نادرستی در رفتار همراه داشته باشد. ناراحتی درونی روان نیز از شر دروغ در امان نیست.

روان دروغ گو، از زبانش زیان ها می بیند، از جمله از زیان های روانی که از ناحیه دروغ، نصیب دروغ گو می شود، ناراحتی درونی است. توضیح این مطلب به تقدیم مقدمه کوچکی نیاز دارد. راستی حقیقتی است که وجود دارد و راست گو، آن را دریافته و خبر می دهد. صورت ذهنی آن به طور طبیعی در مغز راست گو، موجود است و نیازی به محافظت ندارد، ولی برای دروغ حقیقتی نیست که عکسی از آن به طور طبیعی در مغز افتاده باشد. دروغ چیزی است که ساخته و پرداخته خود دروغ گوست و قطع نظر از این هیچ گونه وجودی به طور طبیعی، نه در خارج و نه در مغز برای واقع دروغ نیست، چون واقع ندارد. دروغ گو بایستی، نیرو به کار ببرد و بر مغز خود فشار بیاورد که مصنوع خیال خود که همان تصور معنای دروغ باشد، فراموش نکند تا مبادا وقت دیگر آن را طور دیگر ذکر کند و دروغش آشکار گردد. جوانی در مسافرخانه ای وارد شد و نامی برای خود گفت، روز دیگر که صاحب مسافرخانه نام او را پرسید، نام دیگری گفت، چون فراموش کرده بود که در آغاز چه نامی برای خود ذکر کرده است، در نتیجه مورد سوء ظن قرار گرفت و به دستگاه های انتظامی خبر رسید و دستگیرش کردند. از این نظر، دروغ گویی که می خواهد دروغش کشف نشودف پیوسته در ناراحتی است، مبادا سخن کنونی اش با سخن گذشته اش تناقض داشته باشد. دروع گو، همیشه این بار سنگین را بایستی بر مغز داشته باشد به ویژه کسانی که در هنگام بازپرسی دروغ می گویند، از این ناراحتی درونی در آزارند که مبادا که بازپرسی آینده سخنشان با گذشته متناقض باشد. ولی راست گو، هیچ گونه ناراحتی ندارد و از ناحیه سخنش در آسایش می باشد، چون در هنگام تکرار، همان را خواهد گفت و تناقضی به وجود نخواهد آمد، زیرا صورت آن حقیقت در مغزش به طور طبیعی افتاده و در هر بار از آن خبر می دهد. ناراحتی روحی یکی از زیان های روانی که ممکن است زیانهای دیگری برای روان درپی داشته باشد. پرده دری و بی شرمی حال دیگری که ممکن است بر اثر کشف دروغ، نصیب دروغ گو شود پرده دری و بی شرمی است. اگر کشف دروغ، روحیه دروغ گو را متزلزل نکند و او همچنان به دروغ گویی ادامه دهد، کشف های پی در پی، شرم را از او می برد و وی را دروغ گوی حرفه ای می سازد و دیگر، از آن که عیبش آشکارا شود، ابایی ندارد. با خود می گوید: هر چه باداباد، آب که از سر گذشت، چه یک نی و چه صد نی، من که گناهم بر ملا گردید و دروغ برای پنهان ساختن آن سودی نداد، بلکه رسوایم ساخت، حال هر چه می شود بشود، دیگر چرا خود را محدود کنم و از گناه بپرهیزم، مردم که همه مرا شناخته اند، پنهان ساختن چه سودی دارد و دیگر نه از ارتکاب گناه ابایی دارد و نه از فاش شدن آن. چنین کسی خطرناک ترین روز را در جلو خواهد داشت و دنیای تیره و تاری در انتظارش خواهد بود و در آتش دنیا و آخرت خواهد سوخت، چه خوش فرمود، پیشوای بزرگ ما: «ایاکم و الکذب، فان الکذب یهدی الی الفجور و الفجور یهدی الی النار؛(مستدرک، ج9، ح10290، ملاحظه شود.) از دروغ بپرهیزید، سرانجام دروغ، پرده دری است و سرانجم پرده دری آتش دوزخ است.»

همان طور که میکروب پیوره در دهان پیدا شد، بیش تر اعضای داخلی در خطر می افتند، گند دروغ که بر زبان راه یافت، تمام پیکر را در خطر گند گناه و تعفن قرار می دهد.

  • گروه خبری :
  • کد خبر : 145768
کلمات کلیدی

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید

لینک کوتاه